Monday, October 4, 2010

دلايل ترک تحصيل دانش‌آموزان و راهکارهاى جلوگيرى از آن



تعليم و تريبت و معضلات و مشکلات مربوط به آن يکى از بحث‌انگيزترين مسائل در جوامع مختلف بوده و هست. دلايل اين اهميت را نيز مى‌توان به نکاتى چون، لزوم تعليم و تربيت صحيح نسل آتي، حساسيت و شکنندگى کودکان، نوجوانان و جوانان در مقابل مسائل مختلف؛ سرمايه‌گذارى دولتمردان جوامع براى دستيابى به موفقيت بيشتر با استفاده از تخصص نسل جوان؛ تاکيد والدين بر تعليم و تربيت درست فرزندان؛ حرکت سرسام‌آور جوامع به سوى رشد و ترقى و بسيارى نکات ريز و درشت ديگرى نسبت داد و بنا بر دلايل ذکر شده، «ترک تحصيل دانش‌آموزان» يکى از معضلاتى است که مى‌توان آن را به دلايل مختلف، آفتى براى ساختار آموزشي، پرورشى جوامع دانست. شاخص‌ترين دلايل و راهکارهاى جلوگيرى از ترک تحصيل دانش‌آموزان دبيرستانى در يازده مورد خلاصه مى‌شود: 1- فراهم نشدن زمينه مناسب براى تحصيل همه جوانان و نوجوانان زير بيست و يک سال؛ در بسيارى از کشورها حداکثر سن براى تحصيل در دوره دبيرستان18 سال است و پس از اين سن دانش‌آموزان به فرض اشتياق به ادامه تحصيل بايد راهى مدارس شبانه شوند. حضور در مدارس شبانه عاملى براى ترک تحصيل دانش‌آموزان است. از اين رو با ارتقاى سطح سنى اين معضل برطرف شده و دانش‌آموزان بدون ترس و هيجان، بويژه هيجان ناشى از افزايش سن مى‌توانند به تحصيل بپردازند. به عقيده پژوهشگران در قرن حاضر که بسيارى از دانش‌آموزان با مشکلات فراوانى چون ناتوانى در تامين نيازهاى اقتصادي، اجتماعى دست و پنجه نرم مى‌کنند، افزايش سن تحصيل در دبيرستان راهکارى است تا دانش‌آموزان بتوانند در کنار کار به تحصيل نيز بپردازند. براساس پژوهش‌هاى انجام شده بالاترين آمار مربوط به ترک تحصيل به دليل افزايش سن و امتناع دانش‌آموزان از حضور در مدارس شبانه است. 2- مدارس ويژه دانش‌آموزان 19 تا 21 سال؛ خجالت دانش‌آموزانى که نسبت به همکلاسى‌هاى خود سن بالاترى دارد، عاملى ديگر براى ترک تحصيل آنها ست. بنابراين با ساخت مدارس ويژه دانش‌آموزان 19 تا 21 ساله، مى‌توان گام موثرى جهت جلوگيرى از ترک تحصيل اين رده سنى برداشت. اين مدارس بايد جدا از مدارس شبانه فعاليت کرده و از هر نظر حتى از جهت زمانى مانند ساير مدارس مقطع دبيرستان باشند. 3- بر روى تک‌تک دانش‌آموزان تمرکز کنيم؛ به عقيده پژوهشگران انجمن بين‌المللى مطالعات آموزشى آمريکا )NEA( مرکز آموزشى مى‌تواند در زمينه آموزش و پرورش دانش‌آموزان موفق عمل کند که از وضعيت آموزشي، پرورشى فرد فرد دانش‌آموزان آگاه باشد. اين تمرکز با کاهش تعداد کادر آموزشى و انتخاب افراد زبده، ارتباط منظم و موثر والدين و اولياى مدرسه، ارتباط صميمانه (در حد معقول و منطقي) بين دانش‌آموزان و آموزگار، کاهش تعداد دانش‌آموزان در هر کلاس (حداکثر بين 18 تا 25 نفر)، برنامه‌ريزى منظم براى رسيدگى به وضعيت درسى دانش‌آموزان، برگزارى کلاس‌هاى تقويتى منظم به منظور رفع ضعف‌هاى آموزشى ميسر است. پژوهشگران برگزارى برنامه‌هاى تفريحى دسته جمعى در پايان هفته و حتى در طول تعطيلات تابستان را يکى از شيوه‌هاى افزايش ارتباط ميان دانش‌آموزان با يکديگر و دانش‌آموزان با اولياى مدرسه بويژه آموزگار مى‌دانند. اين ارتباط زمينه‌ساز حل بسيارى از مشکلات آموزشي، پرورشى است. در حقيقت به هر ميزان موانعى چون ترس، خجالت و بى‌اعتمادى ميان دانش‌آموزان و آموزگار و ... برطرف شود به همان ميزان امکان موفقيت دانش‌آموز افزايش مى‌يابد. 4- گسترش زمينه تحصيل؛ محدود کردن رشته‌هاى تحصيلى و القاى اين باور که ادامه تحصيل در برخى رشته‌هاى تحصيلى ضامن موفقيت بوده و ادامه تحصيل در ساير رشته‌ها، آ‌ينده روشنى را به دنبال ندارد، دانش‌آموز را از ادامه تحصيل دلزده مى‌کند. اين نکته بويژه در دانش‌آموزانى که به ادامه تحصيل در برخى رشته‌ها علاقه نداشته و فقط به اجبار اجتماع، والدين و مدرسه ادامه تحصيل در اين رشته‌ها را برمى‌گزينند حائز اهميت بوده و عامل اصل بازدارنده از تحصيل آنهاست. بنابراين مدرسه و در گام بعدى اجتماع و والدين موظفند تا زمينه تحصيل براى همه رشته‌هاى تحصيلى را براى دانش‌آموزان فراهم کنند. از ديدگاهى ديگر شکستن حصار باورهاى نادرست اجتماعي، فرهنگى راهى جهت هموار کردن انتخاب آزادانه دانش‌آموزان و در نتيجه موفقيت آنهاست. 5- ارتباط بخش آموزش و اشتغال؛ ارتباط موثر بين بخش آموزش و اشتغال نه تنها باعث مى‌شود آموزش‌ها جهت‌يابى صحيحى داشته و به سمت و سوى برآوردن نيازهاى اجتماع و چرخاندن چرخ‌هاى اقتصادى گام بردارد، بلکه دانش‌آموزان اطمينان مى‌يابند که پس از فراغت از تحصيل و تحصيل در هر رشته‌اي، بيکار نخواهند ماند. ترس از بيکارى پس از اتمام تحصيلات (چه پس از اخذ مدرک ديپلم يا فارغ‌التحصيلى از دانشگاه) و باور به هدر رفتن سال‌هاى مفيد جوانى به دليل ترس از بيکارى پس از تحصيل، در مقايسه با افراد تحصيل نکرده‌اى که وارد بازار کار شده و از شرايط به مراتب بهترى نسبت به افراد تحصيلکرده برخوردارند، دانش‌آموز را از ادامه تحصيل باز مى‌دارد. در حقيقت مقايسه دائمى قشر تحصيلکرده و بيکار و تحصيلکرده و کم درآمد با قشر تحصيل نکرده و حتى بيسواد با درآمد بالا، يکى از دلايلى است که بسيارى از دانش‌آموزان دبيرستانى را از ادامه تحصيل باز مى‌دارد. اين وضعيت در کشورهاى در حال توسعه و توسعه نيافته به وضوح مشاهده مى‌شود. 6- ارتقاى سطح کيفى آموزش‌ها و شروع زود هنگام آموزش‌ها؛ پژوهش‌ها نشان مى‌دهد ارتقاى سطح کيفى آموزش‌ها، شروع آموزش‌ها به صورت جدى از دوره پيش‌دبستاني؛ پر بار کردن مباحث درسى ارائه شده در دوره‌هاى گوناگون تحصيلي؛ ايجاد اشتياق و علاقه به تحصيل و فراگيرى آموزش‌هاى ارائه شده با انتخاب مباحث درسى که خلاقيت و اشتياق دانش‌آموزان را پاسخگو باشد و ... عوامل موثرى جهت جلوگيرى از دلزدگى و ترک تحصيل دانش‌آموزان در مقطع دبيرستان است. به هر ميزان دانش‌آموز از فراگيرى لذت ببرد، به همان ميزان امکان ترک تحصيل او کاهش مى‌يابد. از سوى ديگر حذف مباحث درسى وقت‌گير و ايستا و جايگزين کردن مباحث درسى که پاسخگوى حس اشتياق، پرسشگرى وخلاقيت دانش‌آموزان باشد، راهکار مناسبى جهت کاهش خطر ترک تحصيل دانش‌آموزان است. 7- حضور موثر و منطقى والدين در مراحل مختلف تحصيل دانش‌آموزان؛ خانواده در هر جايگاه و موقعيت اجتماعي، اقتصادي، فرهنگى و ... که باشد نقش بسزايى در موفقيت يا شکست تحصيلى دانش‌آموز دارد. آموزش رفتارهاى صحيح فردى و اجتماعي؛ تشويق دانش‌آموز براى ادامه تحصيل؛ فراهم کردن زمينه مناسب براى ادامه تحصيل فرزندان؛ رفع مشکلات آموزشى و پرورشى با همکارى اولياى مدرسه و ...، همگى عوامل موثرى براى ادامه تحصيل و موفقيت دانش‌آموز است. اگر اين حمايت‌ها از دوران کودکى و حتى پيش از شروع درس و مدرسه آغاز شود، بى‌شک نتيجه بهترى را نيز به همراه خواهد داشت. به عقيده پژوهشگران نقش والدين، حتى از عملکرد اولياى مدرسه نيز شاخص‌تر و تاثيرگذارتر است. 8- حمايت؛ همراهى والدين و اولياى مدرسه و به طور کلى همه افرادى که به شکلى در آموزش و پرورش دانش‌آموز نقش دارند، شاخصى براى تضمين موفقيت تحصيلى دانش‌آموز است. «اطمينان» از اينکه در شرايط بحرانى همواره فرد يا افرادى دانش‌آموز را «حمايت و هدايت» خواهند کرد، او را به ادامه مسير دلگرم مى‌کند. پژوهشگران نقش حمايتى والدين و اولياى مدرسه را تنها به صرف هزينه محدود نکرده و تاکيد دارند اين حمايت بايد همه جانبه باشد. به اين معنى که دانش‌آموز بايد از جهت رواني، عاطفي، اجتماعي، اقتصادي، فکرى و ... تحت حمايت قرار بگيرد و در بسيارى از موارد اصلا نياز به صرف هزينه نبوده و نياز دانش‌آموز در حمايت‌هايى غير از حمايت‌هاى اقتصادى تعريف مى‌شود. 9- رفع تبعيض‌ها؛ هر يک از تبعيض‌هاى اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، نژادي، قومى و ... مى‌تواند به تنهايى دانش‌آموز را از ادامه مسير باز دارد. در بسيارى از کشورهاى اروپايى و آمريکا، شاخص‌ترين آمار ترک تحصيل، به ترتيب متعلق به دانش‌آموزان آفريقايي، آمريکاى لاتين و آسيايى است. دليل اين امر جدا از تبعيض‌هاى اجتماعي، تفاوت‌هاى فرهنگى و به دنبال آن جدا ماندن از جمع دوستان و اجتماع، مشکلات اقتصادى خانواده‌ها، نابسامانى‌هاى روحي، روانى ناشى از اين تفاوت‌ها در دانش‌آموز، ناتوانى در فهم آموزش‌ها به دليل عدم تسلط کافى دانش‌آموز به زبان، فرهنگ و ... کشور مورد نظر، پذيرفته نشدن از سوى جمع دوستان و حتى اجتماع، فرق‌گذارى‌هاى فاحش اولياى مدرسه بويژه آموزگاران ميان دانش‌آموزان رنگين پوست و سفيدپوست و ...است. رفع اين تفاوت‌ها و تبعيض‌ها راهکار مهمى جهت جلوگيرى از ترک تحصيل دانش‌آموزان است. 10- آموزش به متوليان آموزشي؛ رفتارهاى نامناسب متوليان آموزشي، بويژه آنهايى که در رده سنى حساسى چون دبيرستان مشغول به فعاليت هستند، يکى ديگر از دلايل ترک تحصيل دانش‌آموزان اين مقطع است. تنبيه بى‌جا، تبعيض‌هاى فاحش ميان دانش‌آموزان برتر و ضعيف، تبعيض‌هاى نژادي، قومي، تبعيض‌هاى جنسيتي، تبعيض ميان دانش‌آموزان کم بضاعت، بى‌بضاعت و متمول؛ ناتوانى‌هاى شخصى آموزگار، که آموزگار آن را به گونه‌اى ديگر جلوه مى‌دهد، ناتوانى‌هاى اولياى مدرسه که در نهايت دانش‌آموزان را به عنوان مقصر معرفى مى‌کنند و بسيارى از موارد از اين دست، عامل‌هاى مهمى براى ترک تحصيل دانش‌آموزان است. 11- ابتلا به بيماري؛ ابتلاى دانش‌آموزان و يا والدين آنها عاملى ديگر براى ترک تحصيل دانش‌آموز است.

No comments:

Post a Comment