Monday, October 4, 2010

انتقاد پذیری، مهارتی شاخص در کار



Quantcast با روند طولاني مدت حفظ اعتماد به نفس فردي کارمندان علاوه بر دغدغه برجسته در ميان مرافعات پرخرج کارمندان، مي توان گفت مسئوليت پذيري ديگر کلمه اي نامفهوم است تا شيوه کار در شرکت ها و کارخانجات.
اين طريقه فکري از دهه شصت تاکنون وجود داشته است، از اينرو کارمند متوسط  هيچگاه انتقاد و فيدبک منفي واقعي دريافت نکرده اند—نوعي فيدبک که مي تواند به فرد کمک کند از عادت کار کردن بزن برويي به نوعي شيوه کاري موفق تر و پرمنفعت تر روي آورد.
کارفرمايان باهوش مي دانند که مردم تنها امتياز باثبات آنها در رقابت هستند. شرکت هايي که امسال مي گيرند، به دنبال افرادي هستند که در زمينه کاري خود مهارت کافي و کامل داشته و همچنين بتوانند به افراد ديگر نيز—همکاران خود را—انگيزه بدهند. اين مسئله چه براي کارمندان قديمي و همچنين پيمانکاران  مستقل صدق مي کند.
منتظر اين نوع جديد از کاريابي نباشيد، خودتان را براي گرفتن فيدبک و انتقاد از کساني که مي توانند به شما براي تبديل شدن به فردي نيرومند و بامهارت کمک کنند، آماده کنيد. اول از همه، فکرتان را درمورد گرفتن فيدبک عوض کنيد. به پيامهايي که از نزديکان خود دريافت مي کنيد گوش دهيد: همسرتان، فرزندانتان، دوستان نزديکتان، و ساير اعضاء خانواده. همه اين پيامها را يادداشت کرده و آنها را  غذاي فکرتان تصور کنيد. سعي کنيد هر انتقادي را منتقدانه بررسي و آناليز کنيد و اگر مي خواستيد که فکر آنها را عوض کنيد، ببينيد چه کارهايي مي توانيد انجام دهيد.
نکته مهمي که بايد درمورد هر فيدبک به ياد داشته باشيد: اين يک ايده است که از ديدگاه خاص فردي ديگر نشات گرفته است. به خود شما بستگي دارد که خوب در مورد آنها فکر کنيد، آنها را با ساير انتقادهايي که دريافت کرده ايد مقايسه کنيد و اقدامي مثبت در جهت آن انجام دهيد. براي ما غيرممکن است خودمان را طوري که ديگران ما را مي بينند، ببينيم. اما مسئله مهم اين است که اجازه نمي دهيم اين نقاط کور، فرصت هاي خوب را از ما بگيرد.
در زير به روش هايي اشاره مي کنيم که از طريق آن مي توانيد از فيدبک ها به بهترين شکل فايده ببريد:
1. وقتي انتقادي دريافت مي کنيد، بدون هيچگونه اظهار نظر خوب گوش کنيد و مستقيماً در چشمهاي فرد نگاه کنيد. وقتي صحبت او تمام شد، باز هم نظري ابراز نکنيد اما اگر توضيح بيشتري مي خواهيد، حتماً سوال کنيد. حرف هاي او را نه بپذيريد، نه رد کنيد و نه سعي کنيد توجيه و استدلال کنيد. چون ما معمولاً ياد نگرفته ايم که وقتي طرفمان در حال حاضر از چيزي عصباني است، فيدبک هاي خوبي بدهيم. وقتي فيدبکي دست روي مسائل قلبي طرف مي گذارد، فيدبکي احساسي است، اما سوء استفاده نيست. وقتي انتقاد يکي از همکاران به اين درجه برسد بايد بخواهيد که بحث را متوقف کند و ادامه آنرا براي زماني بگذارد که کمي آرامتر شده باشيد.
2. شجاعت و جسارت فردي که به شما فيدبک داده است را تشخيص دهيد و آنرا هديه اي ارزشمند تلقي کنيد که براي کمک به رشد شما ارائه شده است. از فرد منتقد براي فيدبک خود تشکر کنيد. البته به زبان آوردن کلمات مثبت وقتي فيدبکي منفي دريافت کرده باشيد، کمي دشوار است. از اينرو تا مي توانيد تشکر خود را در جملاتي ساده و کوتاه بيان کنيد.
3. بلافاصله هرچه از آن انتقاد در ذهنتان مانده را روي کاغذ بياوريد، تا آنجا که ممکن است يادداشت هايتان را با کلمات خود فرد منتقد بنويسيد. به خودتان حداقل دو روز براي بررسي اين اطلاعات فرصت دهيد. سعي نکنيد آن رفتارتان را تغيير دهيد. طريقه عملکرد و رفتار واقعي خودتان و واکنش ديگران به آن را بررسي کنيد. بعد از چند روز به يادداشت هاي اصلي برگرديد. کلمات احساسي تر را از آن برداشته و سعي کنيد پيام اصلي آن را درک کنيد.
4. بدانيد که انتقادپذيري کار دشواري است، حتي اگر آن را به خوبي دريافت کرده و از فرد منتقد ممنون و سپاسگذار باشيد. گرچه اين ايده و ديدگاه فردي ديگر است، مي تواند احساسات شما را در مورد خودتان به کلي تغيير دهد. از اينرو وقتي فيدبک و انتقادهاي سخت دريافت مي کنيد، سعي کنيد کار خوبي براي خودتان انجام دهيد. کاري که اعتماد به نفس شما را به شيوه اي تقويت کند.
5. در مورد آن انتقاد با دوستان يا کساني که براي نظرشان احترام قائليد صحبت کنيد، اما از آنها نخواهيد تا نسبت به آن پيام واکنش بدهند. به آنها بگوييد که فقط به دنبال همدردي براي عبور از يک فرايند رشد و توسعه فردي هستيد و از آنها نمي خواهيد که با شما موافق يا مخالف باشند.
6. از فيدبک در راه مثبت و تا حد ممکن عملي، نه با فيدبک دهنده بلکه با سايرين، استفاده کنيد. مي توانيد از نزديکانتان بخواهيد که اگر ديدند دوباره به عادات سابقتان برگشته ايد، به شما تذکر بدهند.
در شرايط زير شما آمادگي پذيرش انتقاد را داريد:
مي خواهيد همانطور که ديگران شما را مي بينند، خود را بشناسيد و مي دانيد که اينها فقط عقايد و نظرات افراد ديگر است و ممکن است درمورد شما  صحت نداشته باشد.
به همکارانتان اعتماد کنيداز همکارانتان بخواهيد که درصورت داشتن هر نوع انتقادي در رابطه با شما، حتماً ابراز کنند.
در محلي خارج از محل کار در رابطه با آن صحبت کنيد.در محلي خارج از محل کار حول اين موضوع صحبت کنيد.
از ديگران بخواهيد باز هم از شما انتقاد کنند تا از تغييرات خود مطمئن شويد. براي گرفتن فيدبک بيشتر در محل کار، مي توانيد اقدامات زير را انجام دهيد:
به بازبيني ها و بررسي هاي عملکردي قبلي نگاهي بيندازيد تا شايد نقاط مشترکي داشته باشند.
سعي کنيد از فيدبک براي گرفتن ترفيع يا تغيير جهت کاري استفاده کنيد تا دليلي براي داخل شدن در اين فرايند تغيير پيدا کنيد.
براي خود مربي و استاد در نظر بگيريد تا متدهاي مختلف دريافت فيدبک را به شما آموزش دهد.
هرچه خود را بهتر بشناسيد، انتقاد برايتان کمتر ناراحت کننده خواهد بود. شما ياد خواهيد گرفت که چطور اين انتقاد را از ديدگاهي بزرگتر مورد بررسي قرار دهيد و اجازه بدهيد به شما براي دست يافتن به روياهايتان کمک کند.

دلايل ترک تحصيل دانش‌آموزان و راهکارهاى جلوگيرى از آن



تعليم و تريبت و معضلات و مشکلات مربوط به آن يکى از بحث‌انگيزترين مسائل در جوامع مختلف بوده و هست. دلايل اين اهميت را نيز مى‌توان به نکاتى چون، لزوم تعليم و تربيت صحيح نسل آتي، حساسيت و شکنندگى کودکان، نوجوانان و جوانان در مقابل مسائل مختلف؛ سرمايه‌گذارى دولتمردان جوامع براى دستيابى به موفقيت بيشتر با استفاده از تخصص نسل جوان؛ تاکيد والدين بر تعليم و تربيت درست فرزندان؛ حرکت سرسام‌آور جوامع به سوى رشد و ترقى و بسيارى نکات ريز و درشت ديگرى نسبت داد و بنا بر دلايل ذکر شده، «ترک تحصيل دانش‌آموزان» يکى از معضلاتى است که مى‌توان آن را به دلايل مختلف، آفتى براى ساختار آموزشي، پرورشى جوامع دانست. شاخص‌ترين دلايل و راهکارهاى جلوگيرى از ترک تحصيل دانش‌آموزان دبيرستانى در يازده مورد خلاصه مى‌شود: 1- فراهم نشدن زمينه مناسب براى تحصيل همه جوانان و نوجوانان زير بيست و يک سال؛ در بسيارى از کشورها حداکثر سن براى تحصيل در دوره دبيرستان18 سال است و پس از اين سن دانش‌آموزان به فرض اشتياق به ادامه تحصيل بايد راهى مدارس شبانه شوند. حضور در مدارس شبانه عاملى براى ترک تحصيل دانش‌آموزان است. از اين رو با ارتقاى سطح سنى اين معضل برطرف شده و دانش‌آموزان بدون ترس و هيجان، بويژه هيجان ناشى از افزايش سن مى‌توانند به تحصيل بپردازند. به عقيده پژوهشگران در قرن حاضر که بسيارى از دانش‌آموزان با مشکلات فراوانى چون ناتوانى در تامين نيازهاى اقتصادي، اجتماعى دست و پنجه نرم مى‌کنند، افزايش سن تحصيل در دبيرستان راهکارى است تا دانش‌آموزان بتوانند در کنار کار به تحصيل نيز بپردازند. براساس پژوهش‌هاى انجام شده بالاترين آمار مربوط به ترک تحصيل به دليل افزايش سن و امتناع دانش‌آموزان از حضور در مدارس شبانه است. 2- مدارس ويژه دانش‌آموزان 19 تا 21 سال؛ خجالت دانش‌آموزانى که نسبت به همکلاسى‌هاى خود سن بالاترى دارد، عاملى ديگر براى ترک تحصيل آنها ست. بنابراين با ساخت مدارس ويژه دانش‌آموزان 19 تا 21 ساله، مى‌توان گام موثرى جهت جلوگيرى از ترک تحصيل اين رده سنى برداشت. اين مدارس بايد جدا از مدارس شبانه فعاليت کرده و از هر نظر حتى از جهت زمانى مانند ساير مدارس مقطع دبيرستان باشند. 3- بر روى تک‌تک دانش‌آموزان تمرکز کنيم؛ به عقيده پژوهشگران انجمن بين‌المللى مطالعات آموزشى آمريکا )NEA( مرکز آموزشى مى‌تواند در زمينه آموزش و پرورش دانش‌آموزان موفق عمل کند که از وضعيت آموزشي، پرورشى فرد فرد دانش‌آموزان آگاه باشد. اين تمرکز با کاهش تعداد کادر آموزشى و انتخاب افراد زبده، ارتباط منظم و موثر والدين و اولياى مدرسه، ارتباط صميمانه (در حد معقول و منطقي) بين دانش‌آموزان و آموزگار، کاهش تعداد دانش‌آموزان در هر کلاس (حداکثر بين 18 تا 25 نفر)، برنامه‌ريزى منظم براى رسيدگى به وضعيت درسى دانش‌آموزان، برگزارى کلاس‌هاى تقويتى منظم به منظور رفع ضعف‌هاى آموزشى ميسر است. پژوهشگران برگزارى برنامه‌هاى تفريحى دسته جمعى در پايان هفته و حتى در طول تعطيلات تابستان را يکى از شيوه‌هاى افزايش ارتباط ميان دانش‌آموزان با يکديگر و دانش‌آموزان با اولياى مدرسه بويژه آموزگار مى‌دانند. اين ارتباط زمينه‌ساز حل بسيارى از مشکلات آموزشي، پرورشى است. در حقيقت به هر ميزان موانعى چون ترس، خجالت و بى‌اعتمادى ميان دانش‌آموزان و آموزگار و ... برطرف شود به همان ميزان امکان موفقيت دانش‌آموز افزايش مى‌يابد. 4- گسترش زمينه تحصيل؛ محدود کردن رشته‌هاى تحصيلى و القاى اين باور که ادامه تحصيل در برخى رشته‌هاى تحصيلى ضامن موفقيت بوده و ادامه تحصيل در ساير رشته‌ها، آ‌ينده روشنى را به دنبال ندارد، دانش‌آموز را از ادامه تحصيل دلزده مى‌کند. اين نکته بويژه در دانش‌آموزانى که به ادامه تحصيل در برخى رشته‌ها علاقه نداشته و فقط به اجبار اجتماع، والدين و مدرسه ادامه تحصيل در اين رشته‌ها را برمى‌گزينند حائز اهميت بوده و عامل اصل بازدارنده از تحصيل آنهاست. بنابراين مدرسه و در گام بعدى اجتماع و والدين موظفند تا زمينه تحصيل براى همه رشته‌هاى تحصيلى را براى دانش‌آموزان فراهم کنند. از ديدگاهى ديگر شکستن حصار باورهاى نادرست اجتماعي، فرهنگى راهى جهت هموار کردن انتخاب آزادانه دانش‌آموزان و در نتيجه موفقيت آنهاست. 5- ارتباط بخش آموزش و اشتغال؛ ارتباط موثر بين بخش آموزش و اشتغال نه تنها باعث مى‌شود آموزش‌ها جهت‌يابى صحيحى داشته و به سمت و سوى برآوردن نيازهاى اجتماع و چرخاندن چرخ‌هاى اقتصادى گام بردارد، بلکه دانش‌آموزان اطمينان مى‌يابند که پس از فراغت از تحصيل و تحصيل در هر رشته‌اي، بيکار نخواهند ماند. ترس از بيکارى پس از اتمام تحصيلات (چه پس از اخذ مدرک ديپلم يا فارغ‌التحصيلى از دانشگاه) و باور به هدر رفتن سال‌هاى مفيد جوانى به دليل ترس از بيکارى پس از تحصيل، در مقايسه با افراد تحصيل نکرده‌اى که وارد بازار کار شده و از شرايط به مراتب بهترى نسبت به افراد تحصيلکرده برخوردارند، دانش‌آموز را از ادامه تحصيل باز مى‌دارد. در حقيقت مقايسه دائمى قشر تحصيلکرده و بيکار و تحصيلکرده و کم درآمد با قشر تحصيل نکرده و حتى بيسواد با درآمد بالا، يکى از دلايلى است که بسيارى از دانش‌آموزان دبيرستانى را از ادامه تحصيل باز مى‌دارد. اين وضعيت در کشورهاى در حال توسعه و توسعه نيافته به وضوح مشاهده مى‌شود. 6- ارتقاى سطح کيفى آموزش‌ها و شروع زود هنگام آموزش‌ها؛ پژوهش‌ها نشان مى‌دهد ارتقاى سطح کيفى آموزش‌ها، شروع آموزش‌ها به صورت جدى از دوره پيش‌دبستاني؛ پر بار کردن مباحث درسى ارائه شده در دوره‌هاى گوناگون تحصيلي؛ ايجاد اشتياق و علاقه به تحصيل و فراگيرى آموزش‌هاى ارائه شده با انتخاب مباحث درسى که خلاقيت و اشتياق دانش‌آموزان را پاسخگو باشد و ... عوامل موثرى جهت جلوگيرى از دلزدگى و ترک تحصيل دانش‌آموزان در مقطع دبيرستان است. به هر ميزان دانش‌آموز از فراگيرى لذت ببرد، به همان ميزان امکان ترک تحصيل او کاهش مى‌يابد. از سوى ديگر حذف مباحث درسى وقت‌گير و ايستا و جايگزين کردن مباحث درسى که پاسخگوى حس اشتياق، پرسشگرى وخلاقيت دانش‌آموزان باشد، راهکار مناسبى جهت کاهش خطر ترک تحصيل دانش‌آموزان است. 7- حضور موثر و منطقى والدين در مراحل مختلف تحصيل دانش‌آموزان؛ خانواده در هر جايگاه و موقعيت اجتماعي، اقتصادي، فرهنگى و ... که باشد نقش بسزايى در موفقيت يا شکست تحصيلى دانش‌آموز دارد. آموزش رفتارهاى صحيح فردى و اجتماعي؛ تشويق دانش‌آموز براى ادامه تحصيل؛ فراهم کردن زمينه مناسب براى ادامه تحصيل فرزندان؛ رفع مشکلات آموزشى و پرورشى با همکارى اولياى مدرسه و ...، همگى عوامل موثرى براى ادامه تحصيل و موفقيت دانش‌آموز است. اگر اين حمايت‌ها از دوران کودکى و حتى پيش از شروع درس و مدرسه آغاز شود، بى‌شک نتيجه بهترى را نيز به همراه خواهد داشت. به عقيده پژوهشگران نقش والدين، حتى از عملکرد اولياى مدرسه نيز شاخص‌تر و تاثيرگذارتر است. 8- حمايت؛ همراهى والدين و اولياى مدرسه و به طور کلى همه افرادى که به شکلى در آموزش و پرورش دانش‌آموز نقش دارند، شاخصى براى تضمين موفقيت تحصيلى دانش‌آموز است. «اطمينان» از اينکه در شرايط بحرانى همواره فرد يا افرادى دانش‌آموز را «حمايت و هدايت» خواهند کرد، او را به ادامه مسير دلگرم مى‌کند. پژوهشگران نقش حمايتى والدين و اولياى مدرسه را تنها به صرف هزينه محدود نکرده و تاکيد دارند اين حمايت بايد همه جانبه باشد. به اين معنى که دانش‌آموز بايد از جهت رواني، عاطفي، اجتماعي، اقتصادي، فکرى و ... تحت حمايت قرار بگيرد و در بسيارى از موارد اصلا نياز به صرف هزينه نبوده و نياز دانش‌آموز در حمايت‌هايى غير از حمايت‌هاى اقتصادى تعريف مى‌شود. 9- رفع تبعيض‌ها؛ هر يک از تبعيض‌هاى اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، نژادي، قومى و ... مى‌تواند به تنهايى دانش‌آموز را از ادامه مسير باز دارد. در بسيارى از کشورهاى اروپايى و آمريکا، شاخص‌ترين آمار ترک تحصيل، به ترتيب متعلق به دانش‌آموزان آفريقايي، آمريکاى لاتين و آسيايى است. دليل اين امر جدا از تبعيض‌هاى اجتماعي، تفاوت‌هاى فرهنگى و به دنبال آن جدا ماندن از جمع دوستان و اجتماع، مشکلات اقتصادى خانواده‌ها، نابسامانى‌هاى روحي، روانى ناشى از اين تفاوت‌ها در دانش‌آموز، ناتوانى در فهم آموزش‌ها به دليل عدم تسلط کافى دانش‌آموز به زبان، فرهنگ و ... کشور مورد نظر، پذيرفته نشدن از سوى جمع دوستان و حتى اجتماع، فرق‌گذارى‌هاى فاحش اولياى مدرسه بويژه آموزگاران ميان دانش‌آموزان رنگين پوست و سفيدپوست و ...است. رفع اين تفاوت‌ها و تبعيض‌ها راهکار مهمى جهت جلوگيرى از ترک تحصيل دانش‌آموزان است. 10- آموزش به متوليان آموزشي؛ رفتارهاى نامناسب متوليان آموزشي، بويژه آنهايى که در رده سنى حساسى چون دبيرستان مشغول به فعاليت هستند، يکى ديگر از دلايل ترک تحصيل دانش‌آموزان اين مقطع است. تنبيه بى‌جا، تبعيض‌هاى فاحش ميان دانش‌آموزان برتر و ضعيف، تبعيض‌هاى نژادي، قومي، تبعيض‌هاى جنسيتي، تبعيض ميان دانش‌آموزان کم بضاعت، بى‌بضاعت و متمول؛ ناتوانى‌هاى شخصى آموزگار، که آموزگار آن را به گونه‌اى ديگر جلوه مى‌دهد، ناتوانى‌هاى اولياى مدرسه که در نهايت دانش‌آموزان را به عنوان مقصر معرفى مى‌کنند و بسيارى از موارد از اين دست، عامل‌هاى مهمى براى ترک تحصيل دانش‌آموزان است. 11- ابتلا به بيماري؛ ابتلاى دانش‌آموزان و يا والدين آنها عاملى ديگر براى ترک تحصيل دانش‌آموز است.

نگاهي به مقوله تنبيه و تشويق دانش آموزان در مدارس



يکي از معضلات سيستم آموزش و پرورش کشور ما چگونگي برخورد با دانش آموزان خاطي در مدارس است. در کشوري که ناگهان با سيل تبليغات راديو و تلويزيوني و مطبوعات براي دور کردن دبيران از به کارگيري تنبيه و جريمه و حتي اخراج دانش آموزان خاطي و قانون شکن از محيط درس، مواجه مي شود و فشارهاي زيادي بر جامعه تعليم و تربيت وارد مي آيد، هيچ کس حاضر نيست راهکاري عملي و کاربردي براي برخورد با دانش آموزان خاطي ارائه دهد. هيچ عقل سليمي تنبيه دانش آموزان را در محيط مدرسه نمي پذيرد و از آن دفاع نمي کند، بلکه بايد بر قبح اين روش که خوشبختانه در سال هاي گذشته از ميزان آن به طرز چشمگيري کاسته شده است، تاکيد کرد; اما اين سوال همچنان باقي است که معلم در برابر دانش آموزان جسور، گستاخ، بي ادب و بدون انگيزه لازم براي ادامه تحصيل چه سلاحي در اختيار دارد؟ تاکنون کدام نهاد، تشکيلات يا حتي کميسيون و سميناري در اين خصوص تشکيل شده و فصلي باز کرده است تا عملا براي برخورد با دانش آموزان خاطي برنامه اي مدون ارائه کند؟ از آنجا که تنبيه در عمده مدارس دنيا غيرقانوني و ممنوع شمرده مي شود و در سال هاي گذشته قوانين زيادي در حمايت از حقوق دانش آموزان در مدارس به تصويب رسيده است و مبني بر آن دبيران نمي توانند تکاليف يا جريمه هاي سنگين به دانش آموزان بدهند و مسوولان مدارس نيز نمي توانند دانش آموزي را براي هميشه اخراج کنند، کنترل و برخورد با دانش آموزان خاطي بسيار سخت شده است. به نوعي مي توان گفت اقداماتي که براي حل معضلات قديمي چون تنبيه بدني، جريمه، تکاليف زياد و اخراج از مدرسه در نظر گرفته و اعمال شده، معضل ديگري را در مدارس پديد آورده که به نوعي مايه نگراني و آزار توام اوليا و مربيان شده است. در کنار قوانين سختگيرانه اي که هرگونه برخورد با دانش آموزان خاطي را از طرف دبيران و مسوولان مدرسه ممنوع مي سازد، شرايط ديگري چه در محيط خانواده ها و چه در محيط هاي مختلف اجتماعي به وجود آمده است که به طور فزاينده اي بر تربيت، اخلاق و روح و روان دانش آموزان تاثيرگذار است. يعني از طرفي قدرت بازدارندگي و برخورد مربيان با دانش آموزان خاطي کاسته شده و از سوي ديگر، زمينه هاي مختلفي براي پرورش روحيه زياده خواهي، پرخاشگري، گستاخي و بي انگيزگي دانش آموزان در تحصيل علم و ادامه تحصيل بيش از پيش فراهم شده است. در چنين شرايطي دانش آموز با علم به اين که تنبيه بدني او در مدرسه جرم است، کسي حق ندارد از او تکليف يا جريمه بيش از اندازه يا حتي معقول بخواهد و اخراج و محروميت او از تحصيل نيز امري محال به نظر مي رسد، به خود اجازه مي دهد تا اندک قوانين و سختگيري هاي موجود در مدارس را ناديده انگارد و به همه چيز حتي حرمت معلم تعدي کند. بايد اضافه کرد که فشار مسوولان بالاتر در آموزش و پرورش مبني بر بالا رفتن راندمان و پايين آمدن افت تحصيلي باعث شده است تا مديران مدارس، دبيران خود را تحت فشار مضاعف قرار دهند تا درصد قبولي کلاس را به هر شکل ممکن بالا ببرند. بديهي است اين موضوع از ديد تيزبين دانش آموزاني که حقيقتا به دنبال تحصيل نيستند، پوشيده نمي ماند و عامل مضاعفي مي شود بر گستاخي و هتاکي بيشتر آنها در ارتباط با دبيران و اولياي مدرسه. متاسفانه يکي ديگر از عوامل بازدارنده نيز که در سال هاي گذشته همواره تکيه گاه مدارس در برخورد با دانش آموزان خاطي بود، اين روزها کارآيي خود را از دست داده است، خانواده که روزگاري موثرترين نقش را در شخصيت اجتماعي دانش آموزان داشت، متاسفانه اکنون بي تفاوت است. دانش آموزان خاطي را ممکن است در سال هاي اوليه تحصيل بتوان با استفاده از قدرت بازدارندگي خانواده مهار کرد، اما اين تکيه گاه با بالا رفتن پايه درسي دانش آموزان خاطي به سستي مي گرايد و چه بسا با نهايت تاسف بايد پذيرفت که در برخي مواقع اصولا خود خانواده، دليل گستاخي و جسارت دانش آموز در مدرسه و اجتماع مي شود. از اين رو از جمله قوانين جديدي که در انگلستان براي مبارزه با دانش آموزان خاطي به تصويب رسيده، تکيه بر خانواده و نقش بازدارنده و تاثيرگذار اين نهاد مقدس است. در اين حالت دولت معتقد است که اولياي دانش آموزان خاطي بايد پاسخگوي رفتار و کردار آنها باشند و مسووليت رفتار زشت و زننده آنها را در مدارس بپذيرند. براساس اين قانون اولياي دانشآموزان خاطي جريمه نقدي مي شوند و موظف مي شوند رفتار دانش آموز خود را در مدرسه تحت کنترل درآورند. براساس گزارشي که سايت بي.بي.سي بتازگي در اين باره منتشر کرده، مسوولان مدرسه حق دارند والدين دانش آموزي را که به دلايل اخلاقي و درسي با هنجارهاي مدرسه هماهنگ نيست و موجب رنجش دبيران يا ديگر دانش آموزان مي شود، جريمه نقدي کنند و تا زماني که اين جريمه از طرف آنها پرداخت نشود، مدرسه حق دارد دانش آموز خاطي را در کلاس و محيط مدرسه نپذيرد. هدف مسوولان آموزش انگلستان از به کارگيري اين قوانين سختگيرانه، مبارزه جدي با دانش آموزان خاطي و بالا بردن کيفيت رفتاري نسل جديد در مدارس است; موضوعي که به گفته سر آلن استير، مسوول کميته بررسي وضعيت دانش آموزان خاطي در مدارس انگليس همين حالا هم بسيار دير شده است. او مي گويد: متاسفانه برخلاف آنچه تصور مي شود، مدرسه براي بسياري از دانش آموزان بستري بسيار مناسب و امن براي انجام کارهاي ناشايست شده است. آنها در مدارس آزادي هايي دارند که در هيچ کجاي ديگر در سراسر زندگي شان هم نمي توانند بيابند. او مي افزايد: اين موضوع براي همه ما روشن است که رفتار ناشايست و تحمل ناپذير برخي دانش آموزان زندگي را براي معلمان ما سخت و در برخي مواقع مختل کرده است و نيز صدمات جدي به سطح يادگيري و ادامه تحصيل ساير دانش آموزان زده است. سر آلن استير در ادامه با اشاره به قوانين جديد مي گويد: اين قوانين سبب مي شود تا مدرسه و دبيران در برابر اين دانش آموزان خاطي قدرتي پيدا کنند. اين قوانين به آنها اطمينان قلب مي دهد که مي توانند از خود دفاع کنند و به دانش آموزان و والدين آنها پيامي صريح و روشن دهند که آنها نيز مقابل رفتارهاي خود مسووليت پذير باشند. بدون شک وقتي در کشورهايي چون انگلستان که در اجراي قوانين سختگيرانه به نفع دانش آموزان، يد طولايي دارند چنين قوانيني به تصويب مي رسد از اين حقيقت پرده برداشته مي شود که نبود قدرت بازدارنده در برابر دانش آموزان خاطي در مدارس نه تنها به روح و جسم دبيران و زحمتکشان آموزش و پرورش لطمه وارد مي کند، بلکه به کيفيت يادگيري ديگر دانش آموزان نيز آسيب مي رساند. مقوله حساس و ظريف آموختن و ياد دادن از دغدغه هاي مهم و در عين حال، زيباي هر انسان در مسير زندگي اوست. دست يافتن ما به کمال مطلوب اين دغدغه، زماني خواهد بود که دانش آموزي و دانش دوستي و دانش خواهي فرزندان اين آب و خاک را شاهد باشيم. به عبارت ديگر مشاهده کنيم که دانش آموز از حضور در کلاس و درس خواندن لذت و سود مي برد. يکي از راه هاي درست و اصولي رساندن فرزندانمان به چنين آرمان شهري سرشار از آگاهي و دانايي و در واقع، شناخت مستقيم و غيرمستقيم روحيه و کشش روحي و رواني شان توسط معلمان است. به عبارتي ديگر، يک مربي زماني مي تواند در امر تدريس موفق و توانا باشد که ضمن شناخت تمامي جنبه هاي رفتاري و اخلاقي و روحي شاگردانش، ارتباطي دوستانه و صميمي با آنها ايجاد کند. کارشناسان روان شناسي، جملگي بر لزوم چنين شناخت و ارتباطي با دانش آموزان و در حالت کلي با همه نوآموزان در هر گروه سني و اجتماعي تاکيد دارند و معتقدند که يکي از راه هاي موثر براي رسيدن اولياي مدرسه به اين گونه شناخت ها و رابطه هاي خوب، بهره مندي از "تشويق و تنبيه" است. در مورد فلسفه نياز به ابزار تشويق و تنبيه و نيز، چگونگي به کارگيري آن با شکل ها و قالب هاي مختلف توسط مربيان آموزشي و پرورشي، بحث و آراي فراواني ديده، شنيده و ارايه شده است. در اين پژوهش کوچک و فشرده، نظر بر اين است که در چند مرحله، جايگاه اين ابزار مهم تربيتي را در قرآن کريم در "آيينه شعر و عرفان بزرگان شعر و ادب و عرفان ايران زمين"، به ويژه "مولانا جلال الدين رومي" و نهايت در "وادي انديشه نظريه پردازان و کارشناسان دنيا"، بررسي کنيم و به اين نکته آگاهي يابيم که تصوير تشويق و تنبيه در تابلوي آسماني قرآن خداوند دانا و توانا و نيز در تابلوي لطيف "مولانا" به چه شکلي طراحي شده است؟
تشويق و تنبيه
منظور از "تشويق"، پاسخ مثبت در برابر رفتار مطلوب متربي است. اين پاسخگويي متنوع بوده و ممکن است به صورت ستايش از متربي، ابراز مهرورزي به او، واگذاري مسووليت مناسب به او، وعده پاداش، آفرين و احسنت گفتن و... جلوه گر شود. مقصود از "تنبيه" نيز پاسخ منفي در برابر رفتار نامطلوب متربي است و براي آن مصاديقي است، از جمله: نگاه سرد، روي برگرداندن، بي اعتنايي، تغيير چهره، حبس کردن، محروم ساختن، جريمه و تنبيه بدني. تشويق، موجب رغبت و دلگرمي و نشاط مي شود، انسان را به حرکت وا مي دارد و اعتماد به نفس او را تقويت مي کند. برعکس، اگر شخص مورد نکوهش قرار گيرد، احساس حقارت و خود کم بيني مي کند، توان خود را از دست مي دهد و نمي تواند بر مشکلات فايق آيد.
تشويق و تنبيه در آيينه قرآن کريم
قرآن کريم پر است از بشارت و انذار، ولي در تربيت اسلامي بر تشويق بيش از تنبيه تاکيد شده است. خداوند مي فرمايد: "ما حقايق قرآن را سهل و آسان به زبان تو آورديم تا اهل تقوا را بشارت دهي و معاندان لجوج را بترساني." يا: "اي پيامبر! به کساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، بشارت بده که جايگاه آنان در قيامت، باغستان هايي است که نهرهاي آب در آن جاري است." چنانچه مي بينيم در منطق قرآني، تشويق و امر به معروف و نيکي و بشارت به تحقق وعده الهي بر تنبيه و عذاب مقدم است.
تشويق و تنبيه در مکتب مولانا
تشويق، حس خودپسندي وحب ذات انسان را اقناع مي کند. نکوهش و ناسپاسي، شخصيت انسان را تحقير مي نمايد. وجود تشويق و تنبيه براي پرورش و تربيت انسانها امري ضروري است. مکتب انسان ساز اسلام و آموزه هاي ائمه بر اين ويژگي ها تاکيد مي کند. همچنين در بين متفکران اسلامي نيز چهره هايي که به تبيين ويژگي هاي تربيت اسلامي بپردازند کم نبوده اند و از جمله آنها مولاناست. "مولوي" اساس تعليم و تربيت را بر شيوه تشويق و محبت گذارده و در موارد بسياري از نقش تعيين کننده محبت سخن به ميان آورده است: از محبت، دردها صافي شود از محبت، دردها شافي شود از محبت، مرده زنده مي کنند از محبت، شاه بنده مي کنند تشويق، همچون آب لطيف و گوارا به هر جا که مي رسد، به شکفتن و شکوفايي مدد مي رساند. غم و اندوه و تنبيه، همچون سيلاب سياه و مردابي فرو خورنده، هر نهالي را در خود پژمرده مي سازد. آن کس که با آداب تربيت تشويق، پرورش مي يابد، جهان هستي را طربناک مي بيند و با انديشه طربناک خود همه جهان هستي را در جنبش و جوشش مي بيند. تشويق شاگرد، خلاقيت را به ارمغان مي آورد و نوآوري، نوانديشي و نوبيني جهان را به دنبال دارد. "مولوي" تنبيه را نيز يکي از روش هاي موثر تربيت دانسته و حتي تنبيه بدني را نيز جايز مي شمارد. در مقام جواز تنبيه بدني اين نکته را ذکر کرده است که معلم، امين و نايب حق است و هرگز به منظور انتقام جويي و نفع شخصي، شاگرد را تنبيه نمي کند، بلکه فقط براي اصلاح و تربيت او چنين اقدامي مي کند.
سعدي چه مي سرايد؟
"سعدي" با الهام از رافت اسلامي اصل را بر تشويق مي نهد، در صورتي که موثر واقع نشد، تنبيه را روا مي داند: بسا روزگارا که سختي برد پسر، چون پدر نازکش پرورد خردمند و پرهيزکارش برآر گرش دوست داري بنازش مدار به خردي درش زجر و تعليم کن به نيک و بدش وعده و بيم کن نوآموز را ذکر و تحسين و زه زتوبيخ و تهديد استاد به
ديدگاه بزرگان ايران زمين و دنيا
با عنايت به اينکه اين مبحث - تشويق و تنبيه - از مباحث و روش هاي مفيد و موثر تربيت مي باشد، جالب اين است که ذهنيت متکي بر تنبيه بدني که امروز در برخي مدارس رد پاي آن را مي بينيم برآمده از همين انديشه قديمي و منسوخ است که در راه تربيت حتي زدن نوآموز رواست. نظر روان شناسان غربي و دانشمندان و شعرا و نويسندگان تعليم و تربيت اسلامي به اجمال آورده مي شود: "عنصرالمعالي" بهره گيري از تشويق و تنبيه را علم آموزي و تربيت، لازم مي داند و مي نويسد: "هر هنري و فضلي روزي به کار آيد، پس در فضل و هنر آموختن تقصير نبايد کردن و در هر علمي که مر او را آموزي، اگر معلمان از بهر تعليم مر او را بزنند، شفقت مبر، بگذار تا بزنند که کودک علم و ادب و هنر به چوب آموزد نه به طبع خويش." "خواجه نصيرالدين طوسي" درباره تنبيه بدني بر اين باور است که: "به هر خلقي نيک که از کودک صادر شود، او را مدح بايد کرد و بر خلاف آن در توبيخ اول عمل قبح او را تغافل منسوب کنند تا بر انجامش اقدام ننمايد و اگر برخود پوشيده دارد، برو پوشيده دارند و اگر معاودت کند در سر او را توبيخ کنند و چون معلم در اثناي تاديب ضربي به تقديم رساند از فرياد و شفاعت خواستن حذر فرمايند، چه آن فعل مماليک و ضعفا بود و ضرب اول که بايد اندک بود و نيک مولم، تا از آن اعتبار گيرد و بر معاودت دليري نکند. به عبارت ديگر او نيز تنبيه را جايز مي داند منتها تا حدي که تنها باعث تنبيه شود و هرگز از سرکين ورزي و شقاوت نباشد.